جامعه شناسی تاریخی مکان (نگاهی سیستمی)
مشخصات کتاب
شرح
چند بند از فصلی از کتاب «جامعهشناسی تاریخی مکان»:
«... در منابع اوستایی و بعدتر در متون پهلوی وسواسی دربارهی هرآنچه از بدن دفع میشود به چشم میخورد. بخشهای جامد بدن که اندام بریده شده و خودِ بدن مرده را هم شامل میشود را نَسو مینامیدهاند و آن را در برابر هِدر یا هیخر قرار میدادند که مایعات یا چرکها و مواد ریز دفع شده از بدن است. هردوی این مواد نجس بودهاند و آدابی پیچیده برای پاکیزه شدن از آنها در وندیداد تدوین شده است. وسواس زرتشتیان در پاک کردن زنان از خون دشتان را باید در این بافت معنایی نگریست و تفسیر کرد. در دورانهای بعدی حتا قی نشسته در چشم به هنگام خواب شبانه هم نجس دانسته شده و چنین چشمی را «شَبین» مینامیدند. از این رو زرتشتیان دیندار از این که با چشم و رخساری نشسته و چشمانی شبین به خورشید بنگرند ابا داشتهاند و آن را مایهی توهین به خورشید و آلودن نور میدانستند.
جالب آن است که وسواسی دربارهی آلوده نشدن آب و خاک و آتش و باد هم در این میان وجود داشته. یعنی زرتشتیان میبایست به شکلی خود را تمیز کنند که مایهی آلودگی عناصر گیتیانه نشوند. به همین خاطر دقت زیادی داشتهاند که مثلا ناخنشان را پس از چیدن از انگشت در خاک دفن کنند و یا موقع شستشوی تن آبهای پاک و روان را به پلیدیهای تن آلوده نکنند. آشکار است که چنین فرهنگی زمینهساز طبیعی ظهور نهاد گرمابه است و پاکیزگی و تمیزی عناصر درونی گرمابهها را هم تضمین خواهد کرد.
اما منابع گوناگون مربوط به عصر ساسانی نشان میدهند که گرمابه در این دوران یکی از نهادهای ریشهدار و جا افتادهی شهری بوده و خودِ کریستنسن هم جای دیگری از کتابش میگوید انوشیروان دادگر پس از ویرانی شهر انتاکیه در اثر زلزله مردم این شهر را به جایی در میانرودان کوچ داد و در آنجا شهری درست مطابق نقشهی انتاکیهی قدیم ساخت طوری که هرکس با ورود به شهر تازه میتوانست خانهی خود را بیابد و در آنجا ساکن شود. جالب آن است که بر اساس این گزارش انوشیروان دو فضای شهری هم در این شهرنوساز بنا کرد که انگار در انتاکیهی قدیم نبوده است، چون مستقل از آن نقشهی قدیمی ذکر شده. این دو عبارتند از میدان اسبدوانی و گرمابهی عمومی.
منابع پهلوی مربوط به دین عصر ساسانی نیز رونق گرمابههای ایرانی در این دوران را نشان میدهد و از عنوان کتاب هشتم دینکرد که گم شده، بر میآید که به آیین گرمابه مربوط میشده است. در متن پهلوی روایت امید اشاوَهیشتان که مجموعهای از پرسشها و پاسخهای فقهی زرتشتیان را در بر میگیرد و در اواخر قرن سوم هجری نوشته شده، پرسش نوزدهم به گرمابه رفتن مربوط میشود. پرسش این بند آن است که زرتشتی مجاز است در گرمابهی پیروان ادیان دیگر خود را بشوید یا نه؟ بعد هم شاخصهایی شرح داده شده که نشان میدهد ماجرای پاکیزگی آب گرمابهها در آن روزگار تا چه اندازه دقیق و روشن نگریسته میشده است. مثلا دربارهی روباز بودن خزینهی آبگیر، یا تابیدن خورشید به آبی که برای حمام مورد استفاده قرار میگیرد بحث شده و پرسش شده اگر دستور پزشک استفاده از حمام بود و گرمابهی دیگری در اختیار نبود، تکلیف چیست؟...»